پيام دوستان
+
بعضي ها هستند که يک جورِ خاص دوست داشتني اند
يک جور عجيبَ دلنشين اند
دست خودشان هم نيست. انگارخدا يک جورِ ديگر آفريده شان
مثلاً ساعتها کنارشان مي نشيني و خسته نمي شوي
اصلاً سير نمي شوي از شنيدنِ صدايشان
مثلاً همان ها که وقتِ خداحافظي يهو دلت مي گيرد و ته دلت مي گويي: کاش بيشتر مي ماندي
اسم اش را عشق نمي گذرام
شايد يک دوست داشتنِ عجيب است که هر کسي ممکن است حس اش کند

هما بانو
04/1/27
من اسمش را "عزيـز دل کسي بودن" مي گذارم
بعضي ها عزيز دلت هستند
همان ها که هميشه دل ات قرص است که تا آخر عمر با همان کيفيت کنارت هستند
همانها که دلگيرتان نمي کنند که دوست داشتنشان بي قيد شرط است
در زندگيِ هر کسي بعضي ها وجود دارند که اصلاً نمي توان که دوستشان نداشت
. و مـن چقـدر ايـن بعضـي هـا رو دوسـت دارم...
+
دانه هاي ِ تسبيح
نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو
در دست هاي ِ زني
که زير ِ تابوت را گرفته است
.
.
.
علي اسدالهي

*ترخون بانو*
03/12/12
.: ام فاطمه :.
03/12/12
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند
+
گفتم از کار برد مرا خنده کردنت
خنديد و گفت من به تو کاري نداشتم ...
.
.
.
وحشي بافقي
شبگرد تنهايي
03/12/10
ولي هرچه بود کار ما بود با آن يار شيرين سخن و گلگون سيماي باشرف و با صلابت اش آنکه از ثمرات آن شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت باشد که ميشود ختم به ظهور منجي عالم بشريت مهدي مصطفي عج جانم به طريق و به وجود پاکش روان بر شمشير جهاد در رهش چگونه شود کارش با ما به پايان رسد آنجا که اميد وصالش بر ما خاتم به هيج فرض و هيچ دليل و منظري ختم و به پايان نرسد الي بعد شفاعت اش
شبگرد تنهايي
03/12/10
+
من غزل بودم، رهايم کرد دستي ناتمام
شاه شطرنجي که تا آخر همان سرباز ماند
.
از بهاي عشق پرسيدم، نوشتي: آه و اشک
پاسخت امّا ميان هالهاي از راز ماند
.
محمّد عابديني
#به_وقت_شعر
هما بانو
03/10/29

دلم رازي نالان و غمگين سر داده بود. لاجرم بر ماندن يا رفتني غريب سخن مي گفت همي. يار خوش زبان من اما داغ يار بر بالين ديده بود. زمهرير عاشق شد در پي تقدير و صحراي احمر مدني در خفا بايد مي بود. حال من حال غريبي ست اين روزا هم در ماندن هم در رفتن مخير گشته بود دلم تنگ ميشود براي آن يار جاني ندا آمد که حيدر با تو پيمان بسته بود مي روي اي خوش روان هجرت بنماي اما يار بايد بايد ني تمود
+
عمريست عاشقت شده اين مرد بي قرار
اين مرد زخم خورده ي شيداي سوخته
#تک_بيت
#خط_خودکاري
محمّد عابديني

هما بانو
03/10/29
+
امان از خاطرات... خاطرات... خاطرات...
*ترخون بانو*
03/10/18
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133

اودسان
03/10/18

هما بانو
03/10/11
هيچ روزي معمولي نيست همه روزها و ساعت ها محضر وقايع و اتفاقاتي هستند که ما چونکه به انجام ان عادت کرديم به خود اجازه نمي دهيم اين وقايع را به قدر مرتبت و جايگاه والايشان در زندگاني مان از انها ياد کنيم ما بنده گان روزمره اي هستيم که براي راحتي خود به خود اجازه مي دهيم که گاهي صورت مسئله ها را متاسفانه پاک کنيم
هما بانو
03/10/11